یکی از زمینه های ستم،تبعیض و بی عدالتی،وجود اقوام و قبایل گوناگون در افغانستان بوده است که دولت های نالایق و تبعیض پیشه ی حاکم به جای پذیرفتن واقعیت تنوع قومی،فرهنگی و مذهبی کشور و برخورد مسوولانه ،آینده نگرانه و واقع بینانه نسبت بدان،برای تقویت وحدت ملی،هم زیستی اسلامی و توسعه و پیشرفت بیشتر،راه نا صواب و غیر اسلامی فاشیسم و قوم گرایی را پیشه کردند برای ادامه و بسط سلطه نامشروع وغیر قانونی خویش،سیاست تفرقه بینداز و حکومت کن،را که ساخته استعمار است به اجرا درآورده و همه مناصب سیاسی،مراتب نظامی،فرصت های اقتصادی و شغلی،طرح های عمرانی و فعالیت های فرهنگی را در خدمت قومی،به قیمت محرومیت همه جانبه سایر اقوام و به مخاطره انداختن امنیت ملی و پایمال نمودن آزادی و حقوق بشری،قرار دادند و در بخش تبلیغاتی و ملت سازی، عنوان،فرهنگ،زبان و تاریخ پرافتخار یک ملت بزرگ و تاریخ ساز را نابود کردند،تا تاریخ و فرهنگ جدید و متعلق به یک قوم را بازسازی کرده و بسط دهند و آنگاه بر مجموعه اقوام و قبایل دیگر تحمیل نمایند بدین ترتیب،اقوام محروم را در قوم مذکور منحل و مضمحل کنند و وجود هرگونه پیشینه،جایگاه بارز و نا بخردانه استعمار گرانه را به عنوان فرهنگ ملی جلوه می دادند و شاخصه بی بدیل استقلال،وحدت و امنیت ملی معرفی می کردند هر گونه تلاش و تحرک مغایر آن را به عنوان استقلال ستیزی،خود باختگی و وابستگی به بیگانه!!! میدانستند.
بدین ترتیب مسائل قومی در پیوند بس فشرده با حرکت اصلاح طلبی بوده است.
حامیان اصلاح و طالبان آزادی،خواهان اصلاح نظام موجود پایان دادن به حکومت قومی و قوم سالاری و برقراری نظام عادلانه و اصلاح گرای مردمی و ملت سالاری
در سایه اسلام اصیل بودند.نیک مسلم است که صدای آنان در میان اقوام محروم و لگد مال شده کشور انعکاس داشت و برای رساندن پیام خویش نیازمند مترجم نبودند. دولت های معاصر افغانستان که جنبش یاد شده را در ستیز با ارکان نظام ( غیر اسلامی و ضد مردمی) خویش می دیدند، با تمام قوا در مقابل آن می ایستادند و با وابسته معرفی کردن اصلاح طلبان به خارج و توطئه شمردن طرح اصلاحی،به قلع و قمع آنان می پرداختند. حتی برای ریشه کن کردن و نابودی کامل چنین جنبشی، پروژه فاشیستی یاد شده را شتاب بیشتری بخشیدند و از جهات گوناگون کوشیدند آن را به فعلیت کامل برسانند.
افغانستان از نظر تنوع قومی،سی و هفتمین کشور جهان به شمار می آید.موقعیت جغرافیایی این کشور،که در مرکز آسیا و حد فاصل دو نژاد بزرگ زرد در شمال و شمال شرقی و سفید در غرب و جنوب،واقع شده است،تا حدودی تنوع قومی و نژادی آن را نشان می دهد.از این رو مردم افغانستان به در نژاد زرد و سفید قابل تقسیم هستند. و از نظر قومی،چهار قوم معروف پشتون،تاجیک،هزاره و ازبک،ساکنان اصلی این سرزمین را تشکیل می دهند که دو قوم اول،به نژاد سفید و دو قوم اخیر به نژاد زرد،تعلق دارند.
برخی از نویسندگان،هزاره را از نژاد سفید دانسته اند:
((گروهی از محققان افغانستان را نیز موزه ای از نژاد ها و ملل گوناگون می دانند.در این موزه بزرگ،ساکنان اولیه در کنار تازه واردان سکونت دارند.سکنه فعلی بازماندگان دو نژاد عمده هستند:1- نژاد سفید شامل پشتون ها،تاجیک ها،هزاره ها،نورستانی ها و...
2- نژاد زرد شامل ازبک ها،ترکمن ها،قرقیزها،مغول ها و...))
اما بسیاری از محققان،چنان که خواهد آمد،هزاره ها را از نژاد زرد دانسته اند که البته سیمای ظاهری و تفاوت شان با اقوام پشتون و تاجیک،نیز موید این مطلب است.
منبع: جنبش اصلاحی در افغانستان
نظرات شما عزیزان:
تاریخ: یک شنبه 25 ارديبهشت 1386برچسب:پیوند انگیزه های قومی و اصلاح طلبی,اقوام,افغانستان,تبعیض قومی,صلح,صلح افغانستان,وحدت,یگانگی,وحدت اقوام,پایداری,ملل افغانستان,
ارسال توسط سیدمحمدحسینی
آخرین مطالب